کد مطلب:152139 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:244

اثر شاهرگهای امام حسین بر روی سنگی در مسجدالحسین شهر حماء
عالم جلیل، حجة الاسلام صدرالدین ابن ملا حسن قزوینی قدس سره در كتاب ریاض الاحزان، این قضیه را ذكر نموده است:

در سفری كه به مكه رفتم، عبورم به شهر «حماء» افتاد. در میان باغات و بستانهای آن شهر، مسجدی را مشاهده كردم كه مسمی به مسجدالحسین علیه السلام بود.

وارد آن مسجد شدم؛ در بعضی از عمارات آن مسجد، پرده كشیده شده بود و آن رده را از سقف تا پایین آویخته بودند و چون كنار پرده را بالا زدم، دیدم سنگی به دیوار نصب شده است و اثر موضع گلوی بریده و شریان، در آن سنگ نقش بسته بود و خون خشكیده در موضع گلو بر آن سنگ موجود بود.

از خدام مسجد پرسیدم: این سنگ چیست؟ و این خون چه می باشد؟ گفتند: چون لشكر ابن زیاد (علیه اللعنة والعذاب الالیم) از كوفه به دمشق می رفتند و سرهای شهیدان و اسیران را می بریدند، به این شهر وارد شدند و سر مطهر حضرت سید


الشهداء علیه السلام را روی این سنگ نهادند! فاثر فی هذا الحجر ما تراه، پس آن سر مقدس در این سنگی كه می بینی اثر كرده است، یعنی اوداج (شاهرگهای) بریده در دل سنگ كارگر شده است.

یكی از آن خدام گفت: من سالها است خادم این مسجد هستم. پیوسته از میان عمارت مسجد، صدای قرائت قرآن می شنوم و كسی را نمی بینم و در هر سال كه شب عاشورای حسینی علیه السلام می شود، وقتی شب از نیمه می گذرد، نوری از این سنگ ظاهر می شود كه بدون چراغ، مردم در مسجد جمع می شوند و در اطراف این سنگ گریه و زاری و عزاداری می كنند و در اواخر شب عاشورا از موضع گردن، خون ترشح كردن آغاز می شود! و یبقی كذلك و ینجمد و همین طور كه می بینی آن خون ها می ماند و خشك می شود و احدی جرأت و جسارت ندارد كه از آن خون بردارد.

سپس آن خادم گفت: خدامی كه قبل از من در این مسجد خدمت می كردند هم سالهای سال، این سنگ را به همین حالت، با این اثر، با این خون منجمد و با صورت قرآن و نور در نصف شب عاشورا، مشاهده می كرده اند.

پس از مسجد بیرون آمدم و از اهالی آن شهر كیفیات آن مسجد و سنگ را سئوال نمودم، همه ی اهالی آنجا گفته های آن خادم را گفتند و تأیید كردند. [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 1، ص 86 به نقل از رياض الاحزان - راحة الروح ص 91.